محدثه شوشتری | شهرآرانیوز؛ یک هفته مانده بود به نوروز سال ۱۳۹۱ که قرار مصاحبه را در یکی از ایستگاههای سنجش آلودگی هوای مشهد گذاشتیم. حسین آقامیری با همان آرامش در کلام و لبخندی که همیشه بر چهره داشت، از آسمان مشهد گفت و روزهایی که هوا پس است و روزهای دیگری که هوای پاکش، هوای قدم زدن و نفس کشیدن است.
اولین سؤال را جدی و شوخی با این شروع کردیم که چرا شما را در ۱۷ سال مدیرکلی محیط زیست خراسان تغییر نداده اند؟ با همان لبخند همیشگی گفت: «عشق و توکل به خدا.» از زمان مصاحبه ما در آستانه سال ۱۳۹۱ تا یک سال بعد هم حسین آقامیری سکان داری محیط زیست خراسان رضوی را برعهده داشت تا به کسوت بازنشستگی رسید.
شامگاه همین پنجشنبه، هفتم بهمن ماه، مرد باسابقه محیط زیست خراسان چشم از دنیا بست. او سالها لباس محیط بانی را بر تن داشت و بیش از ۱۸ سال مدیرکل محیط زیست خراسان رضوی بود. آنچه در ادامه میخوانید، گزیدهای از گفت وگوی روزنامه شهرآرا با این پیشکسوت محیط زیست خراسان است که از ماجرای آمدنش به خراسان گفته بود و دغدغههای زیست محیطی اش و دیدگاهش درباره آلودگی هوای مشهد.
مسیر داستان به ۱۸سال قبل برمی گردد؛ به زمانی که مدیرکل حفاظت از محیط زیست استان خراسان بزرگ برای انجام مأموریتی کاری راهی جزیرهای در دریاچه ارومیه شد. قایقی که آقای طالبی و همراهانش را به این جزیره هدایت میکرد، از بد روزگار و هوای طوفانی گرفتار حادثه شد و مسافران این جزیره بعد از سفر کوتاه و هولناک نجات یافتند. اما ساعتی پس از بازگشت از این سفر، عارضه قلبی سراغ آقای طالبی آمد و چشم از جهان بست. من با مرحوم طالبی هم کلاسی بودم. در همین سفر قرار بود من هم همراه آنها باشم، اما به دلیل فراهم نشدن زمینه سفر، از این مأموریت بازماندم.
پس از فوت وی بلافاصله، چون من خراسانی بودم، رئیس سازمان حفاظت از محیط زیست کشور اعلام کرد که جایگزین مرحوم طالبی شوم. اما به واسطه انسی که به مرحوم طالبی مدیرکل محیط زیست خراسان داشتم، گفتم تا سالگرد فوتش این مسئولیت را قبول نمیکنم و نمیتوانم بی درنگ پشت میز ایشان بنشینم. رئیس هم پذیرفت و اداره کل محیط زیست خراسان بزرگ یک سال به صورت سرپرستی اداره شد تا اینکه از خرداد ۱۳۷۳ این مسئولیت را پذیرفتم.
عشق به کارم و توکل به خدا. از همان سال ۱۳۵۳ که با محیط بانی کار در محیط زیست را شروع کردم تا امروز، اهل هیچ دسته و گروهی نشدم و از سال ۱۳۶۸ که مدیرکل شدم، تاکنون چند اصل را سرلوحه کارم قرار داده ام که مهمترین آن عشق به کارم بود. در این سالها هیچ گاه سیاست چماق و هویج را به کار نگرفتم و در تربیت نیروهای انسانی سعی کردم آنچه را که آموخته ام، در اختیار دیگران بگذارم. در این سالها بسیاری از معاونان و کسانی را که آموزش داده بودم، به سمت مدیرکل حفاظت از محیط زیست استانهای مختلف منصوب شدند.
به طورکلی میتوان گفت میانگین عمر هر انسان در شهر آلوده با شهری که هوایی پاک و سالم دارد، متفاوت است. برای همین جلوگیری از آلودگی هوا در کلان شهرها ازجمله مشهد مهم است و باید به آن توجه کرد. وقتی ریزگردها از کشورهای دیگر به آسمان استانهای مجاور و سپس به آسمان مشهد میرسند، نگران آلودگی شدید هوای مشهد ناشی از این ذرات گردوغبار میشوم. زمانی که خبر قطع برخی درختان مشهد را میشنوم، ناراحت میشوم. البته نرسیدن گازوئیل کم گوگرد و ماجرای طولانی شدن تأمین این سوخت هم برایم جزو خبرهای بدی است که اگر این مشکلات نباشند، آسمان مشهد نفس خواهد کشید.
ما تجربه آلودگی پایتخت را داریم و نمیگذاریم کار به آنجا برسد. فقط پالایشگاه واقع در داخل تهران به اندازه بخش عمدهای از صنایع ما هوا را آلوده میکند که با درس گرفتن از این تجربه شاید هیچ گاه در مشهد مجوز احداث پالایشگاه داده نشود.
معاینه فنی را از ۵ سال به یک سال میکاستم. جریمه آن را هم از این مبلغ ناچیز افزایش میدادم. اینکه حتی خودروهای صفر هم معاینه فنی بشوند را قانونی میکردم. استاندارد خودروها را ۴U میکردم. تردد خودروهای تک سرنشین را محدود میکردم و حمل ونقل همگانی را گسترش میدادم تا جایی که مردم سوارشدن به قطارشهری، اتوبوس یا دیگر وسایل حمل ونقل همگانی را از نظر هزینه و راحتی به تردد با خودرو شخصی برای رفتن به محل کار، درس، بازار و... ترجیح دهند.
مشهد مهندسی معابر مناسبی ندارد و ضریب حرکت خودروها در این شهر استاندارد نیست که این خودش عامل آلودگی هوا میشود، پس انتظار دارم که طراحان شهری به این مسائل توجه کنند. سهم حمل ونقل همگانی در قطارشهری و دیگر وسایل حمل ونقل همگانی باید افزایش یابد. سوخت خودروها باید استاندارد باشد. سوخت کارخانهها و نیروگاهها نیز همین طور باید استاندارد باشد و آلودگی کمتری روانه آسمان شهر شود.